بررسی رویدادها، معضلات و مشکلات هنری جامعه ازجمله مباحثی است که کمتر به آن پرداخته شده و یا به عبارتی از ارزشگذاری کمتری در سطح جامعه برخوردار است .
فقدان و یا کمبود فضاهای مناسب هنری – فرهنگی در سطح استان ها در قالب معرفی و شناخت صنایع هنری قومیتهای مختلف به مردم ، یکی از مواردی است که کمتر به آن پرداخته شده. خوشبختانه به دلیل وجود خرده فرهنگهای بسیار در کشور، ما شاهد سنتها ، اداب و خصلتهای ویژه قومیتهای متفاوتی هستیم که هر یک نشانگر فرهنگ و هنر سرزمینمان هستند که بایستی با ایجاد فضاهای مناسب جهت ارائه آنها و حتی معرفی آثار باستانی آنها ارزشگذاری کنیم. معرفی صنایع دستی هر شهرستان از جمله قلمزنی ، میناکاری ، سفالگری ، خاتم کاری، منبت کاری، چرم دوزی ، فیروزه تراشی و حتی موسیقی محلی هر استان باعث شناخت و آگاهی هر چه بیشتر مردم نسبت به همنوعان خودشان میشود. متأسفانه عموم همچنان آگاهی چندانی از موسیقیهای محلی - قومیتی و حتی آشنایی با سازهای اصیل ایرانی که هنوز در برخی مناطق و نواحی دورافتاده استفاده میشود، ندارند. درواقع موسیقی اصیل ایرانی یکی از میراث فرهنگی و معنوی تاریخ است که همواره از نسلی به نسل دیگر جریان یافته.
معرفی موسیقی نواحی ایران در فضاهای مناسب فرهنگی زیر نظیر ارگانهای مربوطه با هزینههای عادلانه و نه در حد قیمتهای گزافِ سالنهای کنسرت میتواند برای عموم مردم صورت گیرد که البته در چند سال اخیر البته نه بصورت مداوم بلکه گاهی اوقات شاهد اجراهای موسیقی محلی در برخی پارکهای پایتخت بودهایم ازجمله اجرای موسیقی محلی لری ، بختیاری و بجنوردی که در اینجا قابل ذکر است. رویداد هنری دیگری که بیانگر فرهنگ ما میتواند باشد صنعت سینِما و نمایش است. سینما در گذشته به نسبت موسیقی در ایران، از کارایی بسیار بهتری برخوردار بود. از پرحرفی های نمایشنامههای خیابانی گرفته تا نقش افرینی بر پرده سینما. ذوق بازیگران پر توان در بیان اندیشههای جاری مردم و مسائل اجتماعی ، نقل قول محافل مردمان کوچه و بازاری بود که پس از یک روز سخت کاری، شبانه به سینماهای شهر هجوم میبردند. شاید به نوعی سیرک بزرگی از بازنمایی رویدادهای سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و رفتاری مردمانی بود که سرگرمیهایشان حتی به انگشتان دست هم نمیرسید. امروزه مخاطب سینما با نگاه تحلیل گری به تماشای فیلم مینشیند. مخاطب سینما با قدرت تحلیل ، نوع فیلم را بر اساس تجاری و یا هنری بودن آن سنجیده و به عناصر تولید ان از قبیل سوژه و ایده با نگاه موشکافانه ای مینگرد. گفته شده موسیقی، هنری انتزاعی است اما سینما هنری است برخاسته از واقعیت. درواقع توهمی از واقعیت است سینما میتواند با استفاده از نشانه شناسی، الگوهای سمبلیک و زبان شناسی ، مخاطب را به درک محتوی فیلم فراخواند. سینما از ترکیب گفتار ، نشانه، تصویر و نمایش میتواند به بازنمایی اتفاقات برخاسته از دنیای واقعی بپردازد. حال انکه موسیقی تنها با صوت به کل هویت جامعه جان می بخشد . به عبارتی دیگر تمامی هنرها، یک هدف واحد را از دیرباز تا امروز دارا هستند و آن بیان اندیشه با عناصر هنر ( رنگ، صوت، تصویر، بافت، نقش ، و ... ) است. رفتار تماشاگران سینِما و انان که برای تماشای یک اجرای موسیقی آمدهاند در برابر صحنههای مختلف فیلمهای سینمایی و یا نوع اجرای موسیقی که در بعضی لحظات به صورت دست زدنها و فریادها تظاهر میکنند ، نشانه وجود خصوصیات روحی مشترک است. اینگونه خصوصیات آنها را وادار مینماید که هنگام تماشای یک صحنه، با هم ابراز شادی کنند و یا خشم و نفرت را نشان میدهند . این پیوند و متحد شدن از لحاظ روحی ، فکری و حتی عقیدتی را صنعت سینِما و موسیقی به راحتی میتوانند ایجاد کنند. بنابراین ارگان ها افراد و هنرمندان و سازمان های مربوطه بایستی در تولید و ساختار نوع اثار که بصورت روزانه در سبد خوراک هر فرد قرار میگیرد ، دقت لازم را به عمل آورند و رویدادهای هنری و صنعت آن را دستکم قلمداد نکنند.
فلسفه هنرها مجموعهای از زیبایی شناسی، نشانه شناسی و واقعیت شناسی فرهنگ مردم جوامع ، در غالب سرگرمی، لذت، ذوق، نبوغ و استعدادی است که با عناصر ان براورده شده و بیان می شود . هنر ، توانایی بیان تلخ ترین وقایع جامعه را با گفتار طنزامیز به شکل تفریح و سرگرمی، همراه با شکوفایی ذوق و قریحه دارد و همین ویژگی موجب ارزشمندی این رویداد مهم فرهنگی شده است . به همین علت اثرگذارترین شاخه فرهنگی است که در ازهان افراد باقی میماند.
نوشته : آرزو مظلوم ساکی
|