وب سایت اختصاصی استاد جواد نعیمی

سایه سار درخت دانایی


سایه‌سارِ درخت دانایی

- آقا! نمى‏ دانيد درباره‏ ى شما چه حرف‏ ها كه نمى‏ زد و چه عيب‏ ها كه از شما نمى‏ گرفت. آن قدر بدگويى شما را كرد كه نگوييد و نپرسيد!...
اين سخنان را مردى به امام سجادعليه السلام مى‏ گفت. يكى از ياران هم راه آن حضرت، از مرد پرسيد:
- و اين حرف‏ ها را در جمع مى‏ گفت؟
- نه، پنهانى با من مطرح مى‏ كرد!
در اين هنگام اما م‏ عليه السلام سكوت را شكستند و فرمودند:
- برادر! سزاى غيبت و تهمت، با خداوند است. وعده‏ گاه همه‏ ى ما نيز روز حساب است و در آن جا، خداوند خودش در ميان همه‏ ى ما حكم خواهد كرد. تو هم بايد بدانى كه هيچ كس از بدگويى مردم، در امان نيست. حتى به پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم نيز دروغ مى‏ بستند و بر او عيب مى‏ گرفتند! اى كاش شخصى كه نام اش را مى‏ برى، به اين جا مى‏ آمد و حرف‏ هايش را، رودررو مى‏ زد، تا مطلب برايش روشن مى‏ شد و به اشتباه خودش پى مى‏ برد. امّا تو! تو نيز كارِ درست و خوبى نكردى كه چنين خبرى را براى ما آوردى! چرا كه از يك سو، حقِ سخنِ او را رعايت نكردى و حرف پنهانى و خصوصى او را كه تنها با تو در ميان گذاشته، آشكار ساختى و باز گفتى! در حالى كه او خودش حاضر نبوده چنين سخنى را پيش روى ما بگويد! از سوى ديگر هم، حقِ ما را رعايت نكردى! مى‏ دانى چرا؟ چون از فردى مسلمان، خبرِ دل‏ آزارى براى‏مان آوردى كه آن را نشنيده بوديم.
از اين پس، توجه داشته باش و ديگر چنين كارى نكن، زيرا آن كه عيب‏ هاى مردم را پيوسته و فراوان نزد ديگران باز مى‏ گويد، گويا عيب‏ هاى خويش را در ديگران جست وجو مى‏ كند!

برشی از کتاب قصه‌های زندگانی امام سجاد علیه‌السلام، نوشته‌ی جواد نعیمی


بازگشت به آرشیو مطالب