واژه نامه ی من در آورده!
جواد نعیمی
آفتابه: آفتاب است. سایه نیست!
آسیب: آقای سیب! یا آهای سیب!
برازنده: برای آدم زنده!
بیل: بدون لام!
بی کران: بدون کرها!
برفک: بالای فک!
پیر آهن: آهن پیر! یا هنی و هنی که پیران می کنند!
پرتاب: تاب پر دار!
پشمک: پشم کوچک!
تابلو: تابی که لو رفته است!
چشمک: چشم کوچک!
دفتر: دف تر! دفی که هنوز خشک نشده است!
دیوانه: دیوها، نه! [ بلکه آدم ها!]
دروازه: در، باز است!
دیدار: دار دیروز!
سیاهکل: کچل سیاه!
سرداب: آب سرد!
سرمایه: [هوا] سرد است!
شلوار: مانند شل!
شوربا: بای شور![ بای با نمک!]
کیف: مخفف کی[ چه کسی] فرمود؟
کور مال: مال و ثروت آدم کور!
کیانوش: چه کسانی نوش جان کرده اند؟!
کریم: کر هستیم!
کبیر[ فارسی- ترکی] یک دانه کاف
کلنگ: [ کو لنگ؟] آدم لنگ کجاست؟
کوره: کور است! یا راه کدام است؟
کوچک:چک کجاست؟!
گلابی: گلی به رنگ آبی!
لیچار: چهار تا لی!
میزان : میز روشن!
مریوان: یک عدد مری!
میانمار: وسط مار!
مناره: من، آره!
منبر: کسی که مرا با خودش می برد.کنایه از هرنوع وسیله ی نقلیه!
ناتو: دوتا، نه![بلکه یکی یا بیش تر]
ناز بالش: بالشی که ناز دارد!
واریس: ریسمان وا[ باز] شده!
هریسه: سه تا هری!
یکان: معدن [ حرف] ی!
|