وب سایت اختصاصی استاد جواد نعیمی

پيام داستان


… پيام را به تعبيري مي‌توان خلاصه و عصاره و فشرده ی داستان دانست. همان چيزي كه خواننده پس از مطالعه ی داستان به‌عنوان نتيجه، برداشت مي‌كند. و طبيعي است كه چنين مساله ی مهمي بايد در تار و پود داستان بافته شده باشد. اين كه نويسنده‌اي بخواهد درپايان اثرش، به‌صورت مستقيم، حرفي را به خواننده‌اش القا يا تحميل كند، به هيچ‌وجه در داستان، مطلوب نيست. در واقع غيرمستقيم بودن پيام، خصيصه ی اصلي آن است و همچنان كه اشاره شد، پيام داستان مي‌بايد به‌صورت سيالي ابتدا تا انتهاي داستان را مورد توجه قرار دهد.چون هر حادثه يا گفتگو و توصيفي در كليّت داستان، حامل "پيام" آن مي‌باشد، پس پيام خوب و درست، پيامي است ك خودِ خواننده در پايان مطالعه‌اش به آن دست مي‌يابد. پيام بايد چنان برجسته و پراهميت باشد كه در فكر و جان خواننده نفوذ كرده و مدت ها او را مشغول سازد.
علي‌القاعده، پيام مطلوب و ارزشمند، پيامي است كه ناظر بر مسايل انساني و الهي بوده و حامل ارزش‌ها و مفاهيمي والا باشد. چه آن كه "وقت" در قاموس بشري از ارزشي بسيار والا برخوردار است و لذا نويسنده ی داستان و خواننده ی آن بايد نهايت بهره‌وري را از عامل زمان داشته باشند و فرصت‌ها را با نوشتن و خواندن پيام‌هاي منفي يا خنثي،‌ به هدر ندهند.
هر داستان ممكن است در بردارندةه ی يك يا چند پيام اصلي و احتمالاً يك ياچند پيام فرعي بوده باشد. امّا يك داستان به‌صورتي اجتناب ناپذير، حتماً بايد داراي يك "پيام اصلي"باشد. شايد نيازي به يادآوري نباشد كه "پيام اصلي" همواره پررنگ‌تر و برجسته‌تر مطرح مي شود و در حقيقت تكيه ی اصلي داستان بر آن است.

برشی از کتاب چه‌گونه داستان بنویسیم؟ نوشته‌ی جواد نعیمی


بازگشت به آرشیو مطالب