عاشق
نوشته ی جواد نعیمی
دست خودم که نبود. مگر گناه کرده ام که عاشق شده ام؟! خودم که اصلا این طور فکر نمی کنم. آدم، همیشه که دلش در اختیار خودش نیست. هست؟ خوب یک وقت، تکان می خورد دیگر! گاهی هم ممکن است کار دست آدم بدهد!
من هم اولین باری که دیدمش دلم حسابی لرزید و مهرش بی محابا به دلم نشست. دیگر هم نتوانستم فراموشش کنم. حالا، سال های سال است که با عشق او، زنده ام!
هر وقت هم که احساس می کنم در کنارش کاملا آرام و قرار دارم، بوسه ی عاشقانه ای نثارش می کنم و از ته دل می گویم: واقعا دوستت دارم،
هرگز تو را ترک نمی کنم، کتاب عزیزم!
|