کتیبه ی کاینات
جواد نعیمی
کلمه ها، دامن همت بر کمر زده اند تا از «کتاب» بگویند که:کتاب، کتیبه ی کاینات است و کابینه ی دولت نور و سرور و آگاهی و کتاب، کاج بلند کرامت و کیوان آسمان معرفت است. و کتاب، کیمیای زنده دلان و کارون شناگران شایق معناست. «کتاب» کاروان همه ی معانی ناب است و کوزه ی انگبین دانایی. کتاب، کباده ی کبریاست و کشت زار کمال. کتاب، کنز کوهستانی آفرینش است و کیهان کوکب های خوشبو و روشن دانش...
کتاب، تالیف قلب ها و جان ها، تباشیر پگاه فرزانگی، تبر شکننده ی نادانی، تبرک اندیشه های پویا، تبسم روح، تبلور تجربه های گران قدر، تپش نبض حیات، تتق ملکوت، تجدید خاطره های خطیر، تذکره ی روزها و روزگاران، تراز شیوایی، ترازوی فصاحت، ترانه ی بلاغت، تشریف آفتاب معنویت، تندر تیرگی ستیز، تندیس توانگری، توزیع پاره هایی از خورشید، تولد مهر و روشنی و تیمارگاه همه ی اندیشه هاست...
کتاب، ابروان اهورایی همه ی هاله های مقدس است. کتاب، ائتلاف آب و آینه و آزادی است. کتاب، ابواب گشوده به چشم اندازهای بهشتی است. کتاب، اپرای پروانه های پاپیروس است. کتاب، احجار کریمه ی کوثر بینایی است. کتاب، ابتدای نورانیت است. کتاب، اردوگاه رادی و راستی است. کتاب، ارغنون ارزش هاست. کتاب، افرای فضیلت و اقاقیای قلم های متعهد است...
کتاب، بستان بالندگی، برگه دان برکت، بهارستان بهجت، بیجک دانایی، بیمه ی البرز زایندگی، بال های بلندپرواز، برق عالم تجلی، بساط طراوت، بسیط حلاوت، باران سرسبزی، بهاران آگاهی، بلور بینات، بیاض بینایی، بهای بهینه، بر گستوان مبارزه با پلیدی ها، برکه ی برزیگران روشنایی، بوسه ی مهتاب هدایت، بوریای سادگی و بلوغ بلیغ صلابت و سازندگی است...
و کلمه ها دامن کشان و رقص کنان می گذارند و می گذرند و می دانند که دیگر، سخن راندن از کتاب را تاب ندارند!
|