وب سایت اختصاصی استاد جواد نعیمی

نگهبان گل سرخ


نگهبان گلِ سرخ
جواد نعیمی
هنگامی که بهار در شیپور خویش دمید، گل‌های رنگارنگ و زیبا در باغ‌چه‌ها شکوفا شدند. گل‌ها، رنگ‌های گوناگونی داشتند: زرد، سفید، قرمز، بنفش، آبی، صورتی و ...
یک روز، دیو پلیدی با بی‌رحمی همه‌ی گل‌ها را از بوته‌ها، جدا و آن‌ها را پرپر کرد! دلِ باغ گرفت! باغبان نگران شد! غم بر دل بهار چنگ زد!
باغبان و بهار و مردمان، به جنگ دیوها و خارها رفتند. اندکی بعد، در همه‌جا و در همه‌ی باغ‌چه‌ها، گل‌های سرخ زیبا روییدند و دنیا را زیبا کردند. کم‌کم؛ گل‌های دیگر هم به رونق باغ افزودند.
این‌بار، دشمنانِ گل‌ها، به فکر افتادند بیش از همه، گل‌های سرخ و انبوه را پرپر کنند! اما نگهبان‌ها، نگذاشتندکسی به گل‌ها دست بزند و به زیباییِ زندگی، خیانت کند!
حالا وقتی که بهار، در شیپور خودش می‌دمد، پیش از همه؛ گل‌های سرخ باز می‌شوند. اکنون گل‌های سرخ، گل‌های سرسبدِ باغ‌های مایند. حالا دیگر، هروقت بهار در شیپورش می‌دمد، همه‌گانفریادش را می‌شنوند که می‌گوید:
آهای بچه‌ها! بزرگ‌ها! پیرها! جوان‌ها! کاملا مواظب باشید! نگذارید کسی گل‌ها؛ به ویژه گل‌های سرخ و زیبا را از بوته‌هاجداکند. نگذارید گل‌ها پرپرو پای‌مال بشون! نگذارید سرسبزی و شکوفایی و طراوت باغ‌ها از میان بروند و بدانید که غنچ‌های گلِ سرخ، رونق جان‌ها، زیبایی بستان‌ها و مایه‌ی روشنایی دیده‌ها و پدیدآورنده‌ی شیرینی و ثمربخشی زندگانی ما هستند!


بازگشت به آرشیو مطالب