![کتاب بزن بریم به قلم مسعود نجاح منتشر شد .](images/payam_images/2940.60927400-1698311299.jpg)
از نظر شکلی ، داستان «بزن بریم»، کودکان را تشویق به «بازی» می کند و بین کودکان و حیوانات ارتباط برقرار می کند تا کودکان با حیوانات همبازی شوند.
از نظر ماهوی، در داستان هر حیوانی دارای یک «توانایی و مزیت» است که وقتی تلاش می کند با حیوان دیگری رقابت کند ، بلافاصله گمان می کند که مزیت و توانایی خاص خودش، حتما او را در مسابقه برنده می کند و او به واسطه توانایی و مزیت خاصی که دارد بدون شک بر دیگری پیروز می شود، در حالیکه در مواجه شدن با یک چالش ، هر دو حیوان می بینند که آنگونه که فکر می کردند، مزیت شان در این چالش به کمک شان نمی آید و یا باید از ادامه مسابقه صرف نظر کنند یا چاره ای بی اندیشند. که در اینجا با اندیشیدن به استعداد و ظرفیت درونی و محدودیت خودشان ، راه حل مناسبی را انتخاب می کنند و به تلاش خودشان ادامه می دهند و البته هر دوهم در مسابقه برنده می شوند. در واقع برنده اصلی این داستان ، همه کسانی هستند که مزیت های خودشان رامزیت مطلق نمی دانند و متوجه می شوند فقط دارای« مزیتی نسبی » هستند و در مواجه شدن با تنگناها ، بر اساس ظرفیت و استعداد ذاتی خودشان راه حل متناسب با خودشان را انتخاب می کنند و از تلاش ، نا امید نمی شوند و میل به حرکت و تلاش، در ضرب آهنگ تند عنوان «بزن بریم» و همچنین اسم های «امید ـ آرزو» مستتر است و «بزن بریم» دعوت به حرکت و ادامه دادن است.
آگاهی هر کودک به نسبی بودن مزیت هایش ، او را جمع گرا و اهل همکاری با دوستان و حرکت های گروهی درمیان دوستان و جامعه می کند و بدیهی است در صورت حضور کودکان و نقش آفرینی در جامعه، هرگز احساس تنهایی نمی کنند.